استاد مهدی خدامیان آرانی

برای مطالعه اینجا را کلیک کنید 

 

معری و فهرست کتب ها :‌

 

1 . همسر دوست داشتنى.

آیا شما براى بهتر زندگى کردن، برنامه اى دارید؟ آیا مى دانید چگونه مى توانید محیط خانه خود را از عشق و صمیمیّت پر کنید؟

آیا تا به حال، به این نتیجه رسیده اید که همه ما نیازمند آموزش در زمینه زندگى زناشویى هستیم؟ خواهرم ! آیا اتاق تنهایى شوهر خود را مى شناسید؟ هنگامى که شریک زندگیتان از شما فاصله مى گیرد به چه فکر مى کنید؟

برادرم ! آیا مى دانید همسر شما چگونه به شما امتیاز مى دهد؟ آیا مى دانید که شریک زندگى شما نیاز به سخن گفتن دارد؟ وقتى همسر شما در حالت یأس قرار مى گیرد چه مى کنید؟ آیا خیر دنیا و آخرت را مى خواهید؟

این کتاب را براى همه مردان و زنانى نوشته ام که مى خواهند در زندگى زناشویى خویش شاهد عشق و صمیمیّت بیشترى باشند.

 

2 . داستان ظهور .

یار ما سفر کرده بود، من منتظر بودم، تو منتظر بودى، او هم منتظر!

همه در انتظار آمدن بهار بودند و براى دیدن آن، لحظه شمارى مى کردند.

و من قلم در دست گرفتم; یک سال، در میان ده ها کتاب به دنبال گمشده خود دویدم.

مى خواستم آمدن او را براى تو به تصویر کشم; تصویرى که از سخن امامان معصوم(علیهم السلام) برگرفته باشد، تصویرى زیبا که تو را شیفته آمدنش کند.

و چنین بود که با مراجعه به بیش از صد کتاب، این متن را برایت آماده کردم.

اکنون نوبت توست تا کتاب خودت را بخوانى  و اشتیاق تو به آمدن امام زمان(علیه السلام)بیشتر شود و بدانى که «داستان ظهور»، چقدر دل ها را امیدوار مى کند.

 

3 . قصه معراج .

من مى خواهم تو را به سفرى آسمانى ببرم. آیا با من مى آیى؟

من و تو مى خواهیم به همراه پیامبر به آسمان ها برویم و ببینیم که در آن بالا، چه خبرهایى بوده است؟ حتماً سؤال مى کنى که چگونه؟

با خواندن این کتاب، مى توانى از آنچه در سفر معراج پیامبر روى داده است با خبر شوى !

من با مراجعه به احادیث اهل بیت(علیهم السلام) این سفر را برایت به تصویر مى کشم.

 

4 . در آغوش خدا .

آیا شما هم از مرگ مى ترسید؟ من نمى دانم پاسخ شما به این سؤال چیست امّا این را مى دانم که با خواندن این کتاب، مى توانید نگاهى زیبا به مرگ داشته باشید.

این کتاب که برگرفته از احادیث و سخنان اهل بیت(علیهم السلام) مى باشد به تو کمک مى کند تا تصویرى روشن و واضح از چگونگى جان دادن داشته باشى  و باور کنى که با مرگ به آغوش مهر خدا مى روى.

چرا مرگ براى مؤمن، این قدر دلنشین است؟ چون لحظه جان دادن، چهارده معصوم(علیهم السلام) به دیدار مؤمن مى آیند و از او دلجویى مى کنند...

 

5 . لطفاً لبخند بزنید.

آیا شما هنگامى که با دیگران روبرو مى شوید لبخند به لب دارید؟ آیا مى دانید با لبخند مى توانید در مسیر کمال و معنویت گام بردارید؟ آیا خبر دارید که در دین اسلام، لبخند به عنوان صدقه معرفى شده است؟ صدقه اى که مى تواند بلاها را از شما دور کند و رحمت الهى را به سوى شما جذب کند.

این کتاب به شما کمک مى کند تا آگاهى و شناخت شما نسبت به فایده هاى لبخند بیشتر شود. لبخند بهترین اکسیر جوانى است که بشر در اختیار دارد و شما مى توانید با لبخند جذّاب تر و زنده تر و جوان تر به نظر بیایید.

 

6 . با من تماس بگیرید .

وقتى در زندگى خود با مشکلى روبرو مى شوى به در خانه خدا مى روى و دست به دعا بر مى دارى و صدایش مى زنى و منتظر مى شوى تا او جواب دعاى تو را بدهد.ولى بعضى وقت ها جوابى نمى شنوى، براى همین با خود فکر مى کنى که نکند او دعاى مرا نشنیده باشد.

شاید ما از راه و رسم دعا کردن، بى خبر مانده ایم؟ خدا وعده داده است دعاى بندگان خود را مستجاب مى کند به شرط آنکه آنان آداب دعا کردن را مراعات کنند.

این کتاب به تو کمک مى کند تا بتوانى بهتر و بهتر دعا کنى و زودتر به خواسته هایت برسى. همچنین تو را با بیش از پنجاه دعاى معتبر، مفید و مختصر آشنا مى سازد.

 

7 . در اوج غربت .

آیا تا به حال با خود فکر کرده اید که چرا اهل کوفه، مسلم بن عقیل را تنها گذاشتند؟

تصمیم گرفتم تا قلم در دست بگیرم و در میان ده ها کتاب به دنبال پاسخ این سؤال بگردم، مى خواستم تاریخ را مورد کنکاش قرار دهم و از راز غریبى مسلم، پرده بردارم و اوج غربت را برایتان به تصویر کشم.

ما باید تلاش کنیم تا همواره یار و یاور امام زمان خود باشیم و یاران آن حضرت را تنها نگذاریم.

 

8 . هفت شهر عشق .

هر سال با فرا رسیدن ماه محرّم، مادرم لباس سیاه به تنم مى کرد و مرا به حسینیّه مى فرستاد تا براى امام حسین(علیه السلام)، عزادارى کنم.

زمانى که بزرگ شدم، همیشه به دنبال آن بودم که کسى پیدا شود و همه حوادث کربلا را از اوّل تا آخر برایم تعریف کند، امّا از هر کسى که پرسیدم فقط قسمتى از این حادثه بزرگ را به خاطر داشت.

سال ها گذشت تا سرانجام تصمیم گرفتم با مطالعه و تحقیق و مراجعه به متون معتبر تاریخى، به بررسى حماسه عاشورا بپردازم... اکنون آماده باشید تا در این کتاب، همراه کاروان امام حسین(علیه السلام)، از مدینه به سوى مکّه حرکت کنیم و بعد از آن نیز، حوادث مسیر مکّه تا کربلا و حماسه عاشورا را از نزدیک ببینیم و همچنین با داستان قهرمانى حضرت زینب(علیها السلام) در سفر کوفه و شام، آشنا شویم.

 

9 . در قصر تنهایى .

همیشه مى خواستم بدانم چرا امام حسن(علیه السلام) از جنگ با دشمن کناره گیرى کرد و با معاویه صلح نمود .

من درباره حماسه کربلا خیلى چیزها شنیده بودم و تعجّب مى کردم که چرا امام حسن(علیه السلام) در مقابل دشمن استقامت نکرد ! من مى دانستم که حتماً کار او علّت واضحى داشته است که من از آن بى خبر مانده ام .

سرانجام یک شب تصمیم گرفتم تا به عمق تاریخ، سفر کنم و از رمز و راز صلح امام حسن(علیه السلام) با خبر شوم...

این کتاب که در دست شماست حاصل سفر من است ، شما مى توانید با خواندن این کتاب از عظمت حماسه صلح امام حسن(علیه السلام) با خبر شوید و باور کنید که اگر این حماسه نبود اکنون از اسلام هیچ خبرى نبود .

 

10 . فریاد مهتاب .

به راستى چگونه شد که مردم  مدینه، عهد و پیمان خود را شکستند و مظلومیّت دختر پیامبر را رقم زدند ؟

من مى خواهم تو را با حماسه اى که حضرت فاطمه(علیها السلام)، آن را آفرید، آشنا کنم .

حماسه یارى حق و حقیقت !

حماسه اى به بلندى تاریخ آزادى وشرافت !

من مى خواهم مظلومیّت مادرم فاطمه(علیها السلام) را بیان کنم و تو را از ماجراى خانه اى باخبر کنم که در آتش کینه سوخت!

دوست من! بیا با هم دفترِ تاریخ را باز کنیم و در ده ها کتاب پژوهشى - تاریخى به جستجوى حقیقت بپردازیم تا بدانیم بر مادرِ مظلوم شیعه چه گذشته است .

 

11 . آسمانى ترین عشق .

خدا عشقى بزرگ در قلب ما قرار داده است و به همین جهت ما باید شکرگزار او باشیم. اگر آن عشق نبود، این همه شور در زندگى ما هم نبود.

من از عشقى آسمانى سخن مى گویم، عشقى که تمام وجود ما را در برگرفته است.

آرى، من از عشق به پیامبر و امامان معصوم(علیهم السلام) سخن مى گویم.

در این کتاب مى توانى با ارزش این عشق آسمانى، بیشتر آشنا شوى و آنگاه در مسیر رضایت آنها گام بردارى.

من براى تو گوهرهاى زیبایى را انتخاب کرده ام که امیدوارم برایت جالب و جذاب باشد.

 

12 . بهشت فراموش شده .

آیا شما پدر و مادر خود را دوست دارید؟ آیا مى خواهید عشق و محبّت شما به آنها بیشتر و بیشتر شود؟

آیا مى دانید چگونه مى توانید از قلب پدر و مادر خویش به اوج آسمان ها پرواز کنید؟ آیا مى خواهید به دریاى بى انتهاى رحمت الهى متّصل شوید؟ آیا مى خواهید خدا به شما نظر رحمت بکند؟

بیایید به پدر و مادر خود نیکى کنید، بیایید قدرى با آنان مهربان تر باشید.

این کتاب را براى کسانى نوشته ام که مى خواهند با احترام به پدر و مادر به سوى خوشبختى دنیا و آخرت گام بردارند.

 

13 . فقط به خاطر تو.

اگر در جامعه اى ریا و خودنمایى زیاد بشود، لحظه به لحظه افراد آن از معنویّت و عشق دور مى شوند. ریا، آفت بزرگى براى عشق است، از درى که ریا بیاید، عشق مى رود.

چقدر زیبا بود اگر همه کارهاى ما فقط به خاطر خدا بود!

آیا تا به حال فکر کرده اید زندگى در جامعه اى که ریا و خودنمایى در آن وجود ندارد، چقدر دلنشین است؟!

آیا شما هم با من موافق هستید که وقتى در زندگى همه چیز به خاطر خدا باشد چقدر لذّت بخش است؟!

این کتاب به شما کمک مى کند تا با ضررهاى ریا و خودنمایى بیشتر آشنا شوید و شما را با آثار و برکت هاى اخلاص بیشتر آشنا مى کند.

 

14 . راز خشنودى خدا.

آیا شما مى خواهید خداى مهربانِ خویش را خوشحال سازید؟ آیا دوست دارید که به راز خشنودى خداوند پى ببرید؟ بهترین راه براى این که ما بتوانیم خدا را خشنود کنیم چیست؟

آرى، براى اینکه بتوانیم خدا را خوشنود سازیم راه هاى مختلفى وجود دارد امّا من مى خواهم به شما کمک کنم تا بهترین راه آن را بیابید.

من مى خواهم شما را با این راز آشنا کنم.

امیدوارم که شما بعد از خواندن این کتاب بتوانید در زندگى خود تحوّل مثبتى ایجاد کنید و گام هاى بلندى به سوى سعادت بردارید.

 

 

15 . چرا باید فکر کنیم.

این کتاب به شما کمک مى کند تا با ارزش تفکّر در آموزه هاى دینى، بیشتر آشنا شوید.

یکى از مهم ترین ویژگى مکتب آسمانى ما، تأکید بر تفکّر و اندیشه است و چه زیبا است که پیروان این مکتب در زندگى خود به این نکته، توجّه بیشترى داشته باشند.

تلاش من بر این بوده است که همگام با سخنان نورانى اهل بیت(علیهم السلام) از مباحثى که در مورد تفکّر در جهان امروز مطرح است نیز بهره مند شویم.

این کتاب مى خواهد شما را با قانون جذب آشنا سازد، قانونى که براى اوّلین بار در کلام حضرت على(علیه السلام) به آن اشاره شده است. قانون جذب مى گوید: «به هر چه بیندیشى آن را به سوى خود جذب مى کنى».

شما مى توانید با آگاهى از این قانون، زندگى خود را متحوّل کنید.

 

16 . خداى قلب من.

ما عادت کرده ایم که با خدا با زبان عربى سخن بگوییم و بیشتر دعاهاى ما به زبان عربى است. یک شب با خود گفتم: آیا وقت آن نرسیده است که دعاهاى زیبایى که از ائمه اطهار(علیهم السلام) رسیده است براى مردم و خصوصاً جوانان عزیز، ترجمه کنیم؟

این گونه بود که این کتاب نوشته شد تا قدمى کوتاه به سوى آن آرزوى بزرگ باشد.

اکنون تو با این کتاب که ترجمه ساده اى از دعاهاى مختلف است، مى توانى با خداى قلب خود سخن بگویى و لذّت ببرى.

شما مى توانید دلیل سخنان مرا در پى نوشت هایى که برایتان ذکر کرده ام، بیابید.

 

17 . به باغ خدا برویم .

آیا مى دانید وقتى در مسجد حضور پیدا مى کنید، چقدر خیر و برکت را به سوى خود جذب مى کنید؟

آیا مى دانید مسجد خانه دوست است و در آن جا مى توان به راحتى به دریایى از رحمت و مهربانى او رسید؟ آیا مى دانید که بهشت مشتاق کسى است که دل در گرو عشق مسجد داشته باشد؟

بیایید با حضور در مسجد تلاش کنیم تا معنویّت را در زندگى خود پررنگ تر کنیم و به آرامش بیشتر برسیم.

 

18 . راز شکر گزارى .

آیا دوست دارید آرامشى بس بزرگ را تجربه کنید و زندگى براى شما دلنشین شود؟ آیا از هیاهوى این طرف و آن طرف دویدن و حرص زدن خسته شده اید؟

این کتاب به شما کمک مى کند تا با راز بزرگ شکرگزارى آشنا شوید و در صورتى که آن را در زندگى به کار گیرید، زندگى خود را متحوّل خواهید کرد.

سخن این کتاب چنین است: «همان طور که کنار پنجره زندگى خود ایستاده اید، صد و هشتاد درجه بچرخید و این بار به زندگى خود نگاه کنید، دست از مقایسه و چشم و هم چشمى بردارید، آنگاه خواهید دید که زندگى شما هم به اندازه خودش زیبا است».

با خواندن این کتاب مى توانید کارى کنید که خدا هم از شما تشکّر کند، چرا که شما با راز بزرگى آشنا شده اید.

 

19 . حقیقت دوازدهم .

چند وقتى است که عدّه اى تلاش مى کنند تا عشق به امام زمان را از جامعه ما بگیرند ، براى همین ، اقدام به چاپ کتاب « عجیب ترین دروغ تاریخ » نموده اند و در آن ، ولادت امام زمان را دروغ عجیب تاریخ خوانده اند !

من قلم به دست گرفتم تا با خون قلم خود به دفاع از امام زمان بپردازم ، من به سخنان گروهى علماى اهل سنّت مراجعه کردم و دیدم که آنان از ولادت امام زمان، سخن گفته اند.

اکنون  این کتاب، مهمان روحیّه حقیقت جوى شماست و مى خواهد ولادت امام زمان(عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ)  را از کتاب هاى اهل سنّت براى شما روایت کند و آن را اثبات کند.

 

20 . لذّت دیدار ماه .

عدّه اى به فکر آن هستند تا باور به زیارت امام رضا(علیه السلام)را از جوانان ما بگیرند. آنها اقدام به چاپ کتاب «زیارات قبور، بین حقیقت و خرافات» نموده اند و در آن، زیارت حرم امام رضا(علیه السلام) را خرافه خوانده اند. آنان همه کسانى که ما را به زیارت، دعوت و تشویق کرده اند، بى دین و مفسد معرّفى کرده اند.

من بعد از مطالعه آن کتاب، قلم در دست گرفتم تا از حریم زیارت دفاع کنم.

و این چنین بود که کتاب «لذّت دیدار ماه» نوشته شد و اکنون، افتخار دارد که مهمان شما باشد.

کتاب من مى خواهد براى شما، حقیقت زیارت امام رضا(علیه السلام) را روایت کند. شما در این کتاب با حدیثى آشنا مى شوید که زیارت امام رضا(علیه السلام) را برتر از یک میلیون حج مى داند...

 

21 . سرزمین یاس.

قصّه فدک، قصّه دیروز نیست، قصّه تمام روزهاى شیعه است. فدک، پرچمى است که خدا براى فاطمه(علیها السلام) برافراشته است.

این کتاب مى خواهد براى تو از فدک بگوید، همان سرزمینِ یاسى که براى همیشه زنده و جاوید است. قصّه فدک با قصّه خیبر گره خورده است. آماده باش تا با هم به مدینه سفر کنیم و همراه پیامبر(صلى الله علیه وآله) به سوى سرزمین خیبر برویم.

در آنجا معجزه بزرگ مولایمان على(علیه السلام) را مى بینیم که چگونه قلعه خیبر را فتح مى کند. بعد به سوى سرزمین فدک مى رویم تا بوىِ گل یاس را با تمام وجودمان حس کنیم...

 

22 . آخرین عروس.

در این کتاب با زندگى حضرت نرجس(علیها السلام) آشنا مى شوید و از حوادثى که شب نیمه شعبان سال 225 هجرى روى داد باخبر مى شوید.

ولادت امام زمان با معجزات عجیبى همراه بود، شما در این کتاب همسفر من مى شوید تا قدرت خدا را در تولد امام زمان بخوانید و بدانید که حق همیشه پیروز است و این باطل است که سرانجام از بین مى رود.

 

23 . بانوى چشمه.

روزهاى جمعه دعاىِ ندبه مى خوانیم و فرزند تو را صدا مى زنیم: «اى فرزند خدیجه کبرى».

امروز هم روزِ جمعه است و من مهمان تو هستم و در کنار قبرِ تو ایستاده ام و به تو فکر مى کنم. این چه رازى است که خدایت به تو مباهات مى کند؟

جبرئیل از آسمان ها به زمین مى آید تا سلام خدا را به تو برساند. اى خدیجه! تو چه کرده اى که این چنین عزیزِ خدا شده اى؟

باید قلم در دست بگیرم و بنویسم. باید براى دوستانت از حماسه اى بگویم که تو آن را آفریده اى. اى خدیجه! اى چشمه همه خوبى ها! اى مادر همه اهل ایمان! تویى اُمّ المؤمنین!

این کتاب را نوشتم تا دوستانت با زندگى تو بیشتر آشنا شوند.

 

24 . سکوت آفتاب.

آن روز را فراموش نمى کنم که این سخن مولایم على(علیه السلام) را خواندم که او با خداى خویش سخن مى گفت: «خدایا! مرا از دست این مردم راحت کن!».

باور این سخن برایم سخت بود، چگونه مردى مانند او چنین سخن مى گوید؟

تصمیم گرفتم به مطالعه و تحقیق بپردازم، مى خواستم بدانم چرا این کوه صبر، این گونه بى قرار شده است. من حوادث تاریخى زیادى را خواندم و به روزهاى پایانى عمر مولاى خود رسیدم.

بعد از مطالعه و تحقیق، تصمیم گرفتم تا قلم در دست بگیرم و براى تو از شهادت على(علیه السلام) بنویسم، اکنون آماده باش تا با هم به سفرى تاریخى برویم و از چگونگى شهادت مولاى خود، باخبر شویم.

 

25 . آرزوى سوم.

آن روز به من خیره شدى و گفتى: «از مولایم على(علیه السلام) بنویس! من مى خواهم بدانم شیعه چه کسى هستم».

سخن تو مدّت ها در گوش جانم طنین انداز بود و نمى توانستم آن را فراموش کنم. مدّت ها در فکر بودم که از کجا شروع کنم و چه بنویسم.

از جنگ خندق سخنانى شنیده بودم، در آن جنگ، فقط على(علیه السلام) بود که با شجاعت خود اسلام را نجات داد، روزى که همه کفر در مقابل همه ایمان ایستاده بود و اگر مولا به میدان نمى رفت، براى همیشه نداى توحید خاموش مى شد.

من به مطالعه و تحقیق پیرامون جنگ خندق پرداختم... امیدوارم که این کتاب بتواند به همه ما کمک کند تا بتوانیم مولاى خود را بهتر بشناسیم.

 

26 . یک سبد آسمان.

هرگز آن شب از یادم نمى رود. شبى که مهمان استاد خود بودم. او رو به من کرد و گفت: «تو باید قرآن را مثل کتاب درسى بدانى و آن را مطالعه کنى. تا  کى مى خواهى فقط قرآن تلاوت کنى؟ وقت آن رسیده است که به فهم قرآن رو بیاورى».

این سخن مرا به فکر فرو برد، بیست بهار از عمرم مى گذشت و من بارها قرآن را ختم کرده بودم; امّا براى یک بار آن را مطالعه نکرده بودم. وقتى به خانه آمدم قرآن را برداشتم و بوسیدم، گویا دفعه اوّلى بود که مى خواستم آن را مطالعه و در مورد آن فکر کنم.

آشنایى من با قرآن بیشتر و بیشتر شد و از شیرینى پیام هاى آن لذّت بردم.

همیشه با خود فکر مى کردم اى کاش جوانان ما با پیام هاى قرآن، انس بیشترى داشتند تا این که تصمیم گرفتم در این زمینه، کتابى بنویسم.

 

27 . فانوس اوّل .

براى زیارت به قبرستان بقیع رفته بودم. جوانى عرب که چفیه اى سرخ بر روى سر انداخته بود مشغول سخنرانى براى جوانان ایرانى بود که به مدینه آمده بودند..

من اوّل سرگرم زیارت بودم ولى بعد از مدّتى، جلو رفتم تا با او سخن بگویم. بعد از مدتى از او اجازه خواستم تا من هم سخنى بگویم. او از پیشنهاد من استقبال کرد. من چنین گفتم: «برادر! اگر حق با شماست پس جریان ابن نُویره...

هنوز کلمه «ابن نُویره» را تمام نکرده بودم، که او با مشت به سینه من کوبید، رو به او کردم و گفتم: «تو این همه حرف زدى، امّا طاقت نیاوردى من چند کلمه سخن بگویم».

مأموران به سمت من هجوم آوردند، مرا گرفتند و بردند...

چند ساعتى از شب گذشته بود، که من آزاد و رها کنار ضریحِ پیامبر بودم. دلم سوخت که چرا نگذاشتند حکایت ابن  نُویره را براى جوانان بگویم. آن شب تصمیم گرفتم تا در فرصت مناسبى، قلم در دست گیرم و سخنم را در کتابى بنویسم. این کتاب شرح مظلومیت اولین شهید ولایت است، همان که نامش «ابن نُویره» است...

 

28 . مهاجر بهشت.

نمى دانم آیا در فصل پاییز به برگ زرد درختان خیره شده اى ؟ همه جا رنگ زرد به خود مى گیرد و دشت، سراسر بوى رفتن مى دهد .

من هم در این کتاب مى خواهم روزهاى پاییزى زندگانى پیامبر را برایت به تصویر کشم .

آیا مى دانید که آن روزهاى پاییز مدینه، بر پیامبر چه سخت گذشت ؟

آیا مى دانید اوج مظلومیّت و غربت آن حضرت چقدر بود ؟

بیایید با هم گوشه اى از حوادث روزهاى ماه صفر سال یازدهم هجرى را پیگیرى کنیم .

شاید تو هم مثل من اشکت جارى شود و این احساس را پیدا کنى که چرا بهترین مخلوق خدا در میان جاهلان گرفتار شده بود .

 

29 . روى دست آسمان .

من مى خواهم شما را به سفر مهمّى ببرم ، آیا شما همسفر من مى شوید ؟

ما به مدینه سفر مى کنیم و همراه با پیامبر(صلى الله علیه وآله) لباسِ احرام مى پوشیم و به سوى مکّه مى رویم; طواف خانه خدا به جا مى آوریم، و بعد از مدّتى به سرزمین عرفات مى رویم .

بعد از پایان اعمال حج به مدینه باز مى گردیم و در میانه راه به برکه آبى مى رسیم که بسیار زلال و باصفاست ! در آنجا جبرئیل نازل مى شود و پیام مهمّى را براى پیامبر مى آورد و حماسه غدیر شکل مى گیرد .

خورشید امامت و ولایت طلوع مى کند و جهان را با نور خود روشن مى کند . این کتاب قصد دارد تصویرى واضح از غدیر در ذهن شما ایجاد کند .

 

30 . گمگشته دل.

من در مکّه بودم، کنار خانه خدا ایستاده بودم، به یاد آوردم که دوستان خوبم از من خواسته بودند تا درباره انتظار امام زمان(علیه السلام)بنویسم. من دست به دعا برداشتم، شنیده بودم که دعا در آنجا مستجاب مى شود، از خدا خواستم به من توفیق دهد تا بعد از سفر کتابى بنویسم که جوانان بهتر بتوانند روزگار غیبت امام زمان(علیه السلام)را بشناسند.

این گونه بود که بعد از سفر، قلم را در دست گرفتم و شروع به نوشتن کردم و اسم آن را «گمگشته دل» گذاشتم...

 

31 . سمت سپیده.

من عاشق شب هاى کویر هستم، لحظه شمارى مى کنم تا فرصتى پیش بیاید و به کویر سفر کنم و محو سکوت کویر شوم.

شبى به کویر رفته بودم... چه شبى بود آن شب! هیچ وقت از یادم نمى رود، همه جا تاریکى بود که ناگهان نورِ سپیده، پهنه آسمان را روشن کرد، چه عظمتى داشت! چیزى که تا آن روز، ندیده بودم.

غرق دیدار سپیده بودم به فکر فرو رفتم، سؤالى به ذهنم آمد: روشنى این لحظه به چه مى ماند؟ همه جا تاریکى بود و به یک باره، نور صبح طلوع کرد و امید و روشنایى را در جان طبیعت زنده کرد.

آرى! فقط علم و دانش مى تواند چنین باشد، وقتى که تو در تاریکى ها قرار مى گیرى، این نور علم است که مى تواند تو را به سر منزل مقصود رهنمون کند. و این گونه شد که من در آن سپیده دم، تصمیم گرفتم تا از ارزش علم بنویسم.

 

32 . تا خدا راهى نیست.

خدایا! خیلى دلم مى خواست اوّلین نوشته هاى من درباره تو باشد، امّا چنین نشد، زیرا نوشتن براى تو به این سادگى ها نیست، باید توفیق، رفیق راهم مى شد.

اکنون نمى دانم چگونه از تو تشکّر کنم، به من توفیق دادى تا براى دوستان خوبت از سخنانِ زیبایت بنویسم. امیدوارم که توانسته باشم قدمى هر چند کوتاه براى بیان خوبى ها و مهربانى هاى تو برداشته باشم.

در میان کتاب هاى مختلف به جستجو پرداختم، بیشتر به دنبال گفتگوهایى بودم که تو با پیامبران خود داشته اى، سعى کردم که پیام اصلى سخنان تو را براى بندگان خوبت بیان کنم.

دوستت دارم و همیشه منتظر مهربانى هاى تو هستم. اى خداى خوب من!

 

33 . خداى خوبى ها.

خدایا! مى خواهم براى دوستانم از تو سخن بگویم، مى خواهم احادیث اهل بیت(علیهم السلام) را براى آن ها بازگو کنم، دوست دارم که همه تو را آن گونه بشناسند که امامان معصوم(علیهم السلام) بیان کرده اند، این هدف من است.

تو باید یاریم کنى; تو باید به قلم من نظر کنى; تو خود مى دانى من عهد کردم که این کتاب را از سخنان اهل بیت(علیهم السلام) بنویسم; زیرا باور دارم که آنان بهتر از هر فیلسوف و عارفى، تو را شناخته اند و کلمات و سخنانشان چراغ راه ما مى باشد.

خدایا! بنده روسیاه تو هستم، از خود هیچ ندارم، به لطف و کرم تو دل بسته ام، حاجت مرا بده و به من قدرت نوشتن عنایت کن، کمکم کن تا دوستانم را با معرفت و عرفان تو بیشتر آشنا کنم که تو خداى خوبى ها هستى.

 

34 . با من مهربان باش.

کودکى بودم، صداىِ پدربزرگ بود که به گوشم مى رسید، او در گوشه اى از بام رو به آسمان ایستاده بود و با خداى خویش راز و نیاز مى کرد. آرى! ماه رمضان بود و مردم دوست داشتند نزدیک شدن سحر را متوجّه بشوند، صداى پدربزرگ در تمام محلّه مى پیچید. این یک رسم قدیمى در شهر ما بود که متأسّفانه براى همیشه فراموش شد، افسوس که شهر خیلى عوض شده است! حسرت آن روزگار براى همیشه در دلم باقى مانده است.

سالیان سال است که پدربزرگ من که اهل محل، او را «شیخ على اکبر» مى خواندند، از دنیا رفته است و من امشب قلم در دست گرفته ام تا راه او را ادامه بدهم، مى خواهم در مورد مناجات با خدا، براى جوانان این سرزمین بنویسم، از خودِ خدا کمک مى طلبم و از او مى خواهم یاریم کند که امید من فقط به اوست.

 

35 . نردبان آبى.

نمى دانم تو چقدر از «زیارت جامعه» باخبر هستى؟

آقاى موسى نَخَعى یکى از شیعیان امام هادى(علیه السلام) بود که همواره براى زیارت به حرم امامان مى رفت، او نمى دانست که وقتى در حرمِ آن بزرگواران است، چه بخواند و چه بگوید. یک روز او مهمان امام هادى(علیه السلام) بود و از آن حضرت خواست تا به او یاد بدهد که در حرم امامان چگونه سخن بگوید.

و این گونه بود که امام هادى(علیه السلام) لب به سخن گشود و «زیارت جامعه» شکل گرفت. امام به او یاد داد که وقتى به زیارت امامان معصوم مى رود، چه بگوید.

در یک سخن، «زیارت جامعه»، درس بزرگ امام شناسى است.

در این کتاب تلاش کرده ام تا آموزه هاى زیباى آن را به زبانى شیوا براى شما بیان کنم. مى خواهم به شما کمک کنم تا امامان خود را بهتر بشناسید، آرى! اعتقاد به امامت، گنج پربهایى است..

 

36 . معجزه دست دادن.

آیا مى دانید دست دادن با دیگران یکى از بهترین راه هاى رسیدن به آرامش و درمان اضطراب مى باشد؟ آیا مى دانید دست شما یک فرستنده قوى است و همواره در حال ارسال پیام هاى مهمّى مى باشد؟ آیا شما از روشهاى مختلف دست دادن و این که هر کدام از این روش ها چه پیام هایى را به طرف مقابل انتقال مى دهد، اطّلاع دارید؟

سنّت زیباى دست دادن در میان ما رواج دارد، امّا نگفته هاى زیادى در این زمینه در مجموعه سخنان امامان معصوم(علیهم السلام) وجود دارد که در این کتاب به بیان گوشه اى از آن پرداخته شده است.

پیام مهم این کتاب این است که اگر خواستار تقرّب به خداوند متعال و رشد معنوى هستید به جاى گوشه نشینى و چله گرفتن، بروید و در متن جامعه حضور پیدا کنید.

 

37 . سلام بر خورشید.

اوّلین بارى بود که به مدینه رفته بودم، مشغول خواندن دعا بودم، یکى سوى من آمد، او کتاب «مفاتیح الجنان» را از من گرفت و گفت: تو زیارت عاشورا مى خوانى؟! تو باید همراه من بیایى!

او مرا به مرکز «أمر به معروف» برد و ساعتى مرا آنجا نگه داشت، به من حرف هایى زد و زیارت عاشورا را پاره کرد.

من آن شب سکوت کردم، امّا سکوت من، هزاران حرف داشت. من آن شب تصمیم گرفتم با زیارت عاشورا بیشتر آشنا شوم، درباره آن تحقیق کنم و آن را بیشتر بخوانم.

این بهانه اى شد تا این کتاب نوشته شود، کتابى که به شرح زیارت عاشورا مى پردازد.

 

38 . راهى به دریا.

من پانزده سال داشتم و براى اولین بار بود که من «زیارت آل یاسین» را مى شنیدم، یکى به من گفت: امام زمان دستور داده اند تا شیعیانش با این زیارت به او توجّه پیدا کنند، همه کسانى که منتظر واقعى آقا هستند، هر روز این زیارت را مى خوانند.

آن روز فهمیدم که اگر دلتنگ آقاىِ خود شدم و دلم هواى او را کرد، مى توانم با او این گونه سخن بگویم و «زیارت آل یاسین» را بخوانم.

سال ها گذشت... سرانجام تصمیم گرفتم تا این کتاب را بنویسم. دوست داشتم تا همه با این زیارت آشنا شوند... این کارى بود که من انجام دادم، وقتى کتاب به پایان مى رسد، دیگر نوبت خود توست، امیدوارم که تو هم دیگران را با این گنج معنوى آشنا سازى.

 

39 . روشنى مهتاب .

با خبر شدم که عدّه اى درباره شهادت فاطمه(علیها السلام)سؤال هایى را مطرح کرده اند و این گونه خواسته اند شهادت آن حضرت را انکار کنند.

قلم را در دست گرفتم، مى خواستم از مظلومیّت فاطمه(علیها السلام) دفاع کنم، باید مطالعه و تحقیق مى کردم، باید مى نوشتم. آرى! همان سرمایه اى که خدا در قلبم قرار داده بود، راه را برایم آسان نمود.

باید این شبهات را پاسخ مى دادم، باید ثابت مى کردم که فاطمه مظلومانه شهید شده است...

این کتاب شبهات فاطمیّه را پاسخ مى دهد.

 

40 . صبح ساحل.

شب بود، مهتاب مى تابید، من در مدینه بودم و پشت پنجره هاى بقیع ایستاده بودم. هواى دلم بارانى شد.

به یاد آوردم که دیگران مرا شاگرد امام صادق(علیه السلام) مى خوانند، حتماً مى دانى مردم به کسانى که در حوزه علمیّه درس مى خوانند «شاگرد  امام صادق(علیه السلام)» مى گویند. بیست سال مى شد که من در حوزه علمیّه بودم، به راستى من براى معرّفى امام صادق(علیه السلام) چه کرده ام. این سؤالى بود که آن شب از خود پرسیدم.

آن شب تصمیم گرفتم وقتى به وطن خود بازگشتم، کارِ تحقیق را آغاز کنم و در مورد زندگى امام صادق(علیه السلام) کتابى بنویسم... این کتاب حوادث زندگى امام صادق(علیه السلام)را براى جوانان بیان مى کند.

 

41 . الماس هستى.

نگاهى به من کردى و گفتى: «براى جوانان بنویس! قلم در دست بگیر و براى آنان از عشق آسمانى بگو! از على و فاطمه(علیهما السلام)براى آنان سخن بگو».

نمى دانم چه شد که سخن تو به دلم نشست، فهمیدم که تو مى خواهى کارى بزرگ انجام بدهى و هدفى مقدّس دارى و مى خواهى همه با على و فاطمه(علیهما السلام)بیشتر آشنا شوند.

ماه ذى الحجّه، ماه امامت است، از روز 9 تا روز 25 این ماه، مناسبت هاى امامت و ولایت است، همه با عید غدیر که هجدهم این ماه است، آشنا هستند، امّا خیلى ها از مناسبت هاى دیگر این ماه خبرى ندارند. تو مى خواستى همه را با مناسبت هاى این ماه آشنا کنى. این کتاب براى همین منظور نوشته شده است.

 

42 . حوادث فاطمیه

خدا به من توفیق بزرگى عنایت کرد، او چنین خواست که این بنده کوچک او براى کسى که گل سرسبد هستى است، قلم بزند و از حضرت فاطمه(علیها السلام)و مظلومیّت او بنویسد.

مدّت ها در متون تاریخى به دنبال حقیقت بودم و سرانجام کتاب «فریاد مهتاب» را نوشتم، آن کتاب، روایت گر حوادثى شد که بر مادر مظلوم مدینه گذشته است.

با فرا رسیدن ایام فاطمیّه، نشر وثوق از من خواست تا محتواىِ آن را به صورتى بنویسم که سیر تاریخى حوادث را به روشنى نشان بدهد، این گونه بود که این کتاب نوشته شد و «حوادث فاطمیّه» نام گرفت. من در این کتاب،  خلاصه و کوتاه سخن گفتم، در پیوست هاى عربى، مستندات سخن خویش را آورده ام، اگر کسى خواهانِ شرح بیشتر حوادث باشد، مناسب است به کتاب «فریاد مهتاب» مراجعه کند.

 

43 . تشنه تر از آب

شب بود، بهار بود و بوى شکوفه ها به مشام مى رسید، تو به من رو کردى، اشک در چشمانت حلقه زده بود، حسّ غریبى داشتى، واژه ها یارى ات نمى کرد. قدرى صبر کردى و سرانجام از من خواستى تا از سقّاى کربلا بنویسم، از مرام او بگویم، برایم گفتى که عشق او را به سینه دارى ولى او را به خوبى نمى شناسى، تو مى خواستى از او بیشتر بدانى.

آن شب که به خانه آمدم تا دیر وقت به حرف هاى تو فکر مى کردم، چه حس عجیبى در این کلام تو بود! اشک چشم تو کار خودش را کرد، این عشق، چیزى نبود که بتوان به سادگى از آن گذشت.

مى دانستم که هر کسى توفیق آن ندارد که براى عبّاس(علیه السلام) کتاب بنویسد، امید من به لطف او بود، همه او را عنوان «باب الحوائج» مى شناسند و او به اذن خدا، حاجت هاى بزرگ را برآورده مى کند، در این راه نیاز داشتم که خودش مرا یارى کند و دستم را بگیرد.

اکنون خدا را شکر مى کنم که این کار به سامان رسید و این کتاب، مرام عبّاس(علیه السلام)را براى همه معرفى مى کند...

 

44 . شیرین تر از عسل

من از مرگ مى ترسیدم، از زمان کودکى ترس از مرگ را به من آموخته بودند، وقتى خبر مرگ دوستى یا آشنایى را مى شنیدم، متأسّف مى شدم، گویا در فرهنگ جامعه، چیزى بدتر از مرگ وجود نداشت، به من یاد داده بودند که مرگ را براى دشمن بخواهم، و این گونه بود که در وجود خود، مرگ را بد مى دانستم.

زمانى فرا رسید که تحقیق را شروع کردم، مى خواستم با حماسه کربلا بیشتر آشنا شوم، این گونه بود که من با قاسم(علیه السلام) آشنا شدم، همان نوجوانى که فرزندِ امام حسن(علیه السلام)بود و در کربلا جانش را فداى امام حسین(علیه السلام) نمود.

من محتاج سخن قاسم(علیه السلام) بودم، به راستى قاسم به چه درک و معرفتى رسیده بود که مرگ را این قدر زیبا مى دید و آن را از عسل، شیرین تر مى دانست.

من باید پاسخ این سؤال را مى یافتم. اینجا بود که من شاگرد مکتب او گشتم و او نگاه مرا به مرگ، تغییر داد. او روح تشنه مرا سیراب نمود و عشق خودش را به دلم، هدیه کرد.

 

 45 - زیارت مهتاب 

شرح زیارت حضرت فاطمه (س)

 

46-60   کتاب تفسیر باران 

(توضیح کتاب تفسیر) 

 

 

 

* کتب عربى

 

در اینجا به کتب عربى نویسنده اشاره مى شود:

 کتب عربی 

1 . تحقیق « فهرست سعد »   2 . تحقیق « فهرست الحمیری »  3 . تحقیق « فهرست حمید ».  4 . تحقیق « فهرست ابن بطّة ».  5 . تحقیق « فهرست ابن الولید » . 6 . تحقیق « فهرست ابن قولویه » . 7 . تحقیق « فهرست الصدوق » .8 . تحقیق « فهرست ابن عبدون » . 9 . صرخة النور.  10 . إلى الرفیق الأعلى. 11 . تحقیق آداب أمیرالمؤمنین (ع). 12 . الصحیح فى فضل الزیارة الرضویة . . الصحیح فى البکاء الحسینی . 13 . الصحیح فى فضل الزیارة الحسینیة .14 . الصحیح فى کشف بیت فاطمه(ع).

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">